Tuesday, February 23, 2010





شبی در طبقه منفی چهار وزارت کشور
"اینجا از گوانتاناما صد پله بدتر است"


• گزارشی از شکنجه ی وحشیانه ی دانشجویان بازداشتی در زیرزمین وزارت کشور جمهوری اسلامی ...



اخبار روز: www.akhbar-rooz.com
آدينه
۲۹ خرداد ۱٣٨٨ - ۱۹ ژوئن ۲۰۰۹


اخبار روز: آنچه در پی می آید گزارشی ست مختصر از سیر تاثیرانگیز بازداشت تعدادی از دانشجویان کوی دانشگاه تهران و انتقال آنها به بازداشتگاه زیرزمینی وزارت کشور. امید است که اساتید و دانشجویان خواننده ی این متن یرای بازرسی این مکان مخوف و جهنمی بیاندیشند.


بازداشت دانشجویان در کوی دانشگاه با رفتاری بسیار خشونت آمیز، خصملنه و توهین آمیز صورت گرفته است. نیروهای لباس شخصی و پلیس دانشجویان را هنگام بازداشت به شدت مورد ضرب و شتم قرار داده و انواع توهین ها و ناسزاهای زشت و شرم آور را به آنها نسبت داده اند . با این حال ضرب و شتم و توهین و تحقیر دانشجویان به مرحله ی دستگیری آنها در اتاق های کوی دانشگا ه یا محوطه ی کوه محدود نمانده ، بلکه وضعیتی به مراتب بدتر به لحاظ شکنجه ی جسمی و روحی در بازداشت گاه وزارت کشور رخ داده است . دانشجویان بازداشت شده که بی دلیل تنها بر اساس خوشایند نیروهای لباس شخصی برای انتقال به بازداشتگاه انتخاب شده اند ، اغلب به زیر زمین وزارت کشور یا بازداشتگاههای یکی از کلانتری ها انتقال یافته اند . برخی نیز بعدا به زندان اوین فرستاده شده اند که البته هنوز آزاد نشده اند . گزارش پیش رو شرح باز داشت تعدادی از دانشجویان است که به شکنجه گاه وزارت کشور انتقال یافته اند.

گفته هایی که در پی می آید نقل به مضمون از گفته های دانشجویان است:


ما در یک گروه
۴۶ نفره توسط یک مینی بوس به زیرزمین وزارت کشور انتقال پیدا کردیم. در داخل مینی بوس چشم دانشجویان بسته شد. روی صندلی هایی نشانده شدیم که بر قسمت بالای صندلی سرپوشی حلبی مانند قرار داده شده بود که بالای سر قرار می گرفت. در طول مسیر به طور دائم با باتوم روی این حلبی ها می کوبیدند که صدای وحشتناکی در گوش ما ایجاد می کرد و بدترین نوع شکنجه روانی در آن زمان بود. پس از طی مسیر به ناحیه ای رسیدیم که از حرکت چرخشی رو به پایین مینی بوس متوجه شدیم که در حال ورود به یک زیرزمین هستیم. بعدها در زمزمه های ماموران و نیروهای لباس شخصی همراه فهمیدیم که این زیرزمین در وزارت کشور واقع است.
زیرزمین یک محوطه حدودا صد متری بود که کف آن پوشانده از خاکستری سیاه بود که از آن بخار برمی خاست. پس از آن به محوطه وارد شدیم مجبورمان کردند روی زمین دراز بکشیم و سپس وادار به غلطیدن روی زمین مان کردند. باید به گونه ای غلط می زدیم که سرمان به پای ردیف بعدی برخورد نکند به محض برخوردی کوچک، با باتوم و لگد بر سر و بدنمان می کوبیدند. دائما می گفتند که "می خواهید انقلاب کنید..." و سپس فحش های هرزه و ناموسی بود که پشت سر هم نثارمان می کردند. برای جمع حدودا پنجاه نفری ما بیش از بیست نیروهای گارد و لباس شخصی در این محوطه حضور داشت. در مرحله بعدی، روی زمین نشسته و به طور متناوب به ما دستور نگاه کردن به زمین یا سقف را می دادند. پس از آنکه چند دقیقه ای دستور خیره شدن به زمین به ما می دادند،

به ناگهان از پشت با باتوم و لگد بر سر و گردنمان می کوبیدند. یا در حالی که سر ما رو به پایین بود و به زمین خیره شده بودیم، سرباز وظیفه ای که در سنگدلی از ماموران گارد هم بدتر بود، با لگد بر سر برخی دانشجویان می کوبید و می گفت که "چرا به زمین نگاه نمی کنی؟؟" درحالی که سر همه دانشجویان رو به زمین بود. یکی از رفتارهای شکنجه آمیز در این بخش، صدای وحشتناک شکستن آجر توسط کارگرانی بود که در ظاهر در بخش پشتی محوطه مشغول به کار بودند اما مشخص بود که در واقع برای ایجاد سر و صدای عمدی در آنجا کار می کردند. در حالی که ما در بخشی از محوطه جمع شده و سرهامان رو به پایین بود کارگران در فاصله ای دورتر آجرها را به طرز وحشتناکی خرد می کردند که صدای آنها به شدت باعث عصبی شدن ما می شد.

برخورد با دانشجویانی که قصد استفاده ازدسشویی داشتند به شدت وحشتناک و غیر نسانی بود. اولا اینکه دسشویی بدون در و پوشش بود و کسی که به دسشویی میرفت در معرض دید بود ، ثانیا زمان دسشویی ٣۰ ثانیه بود. پس از تمام شدن سی ثانیه دانشجویان را با غیرانسانی ترین شکل ممکن به بیرون پرتاب می کردند. یکی از رقت بارترین صحنه ها که هرگز از مقابل چشم دانشجویان پاک نخواهد شد، زمانی بود که زمان سی ثانیه یکی از دانشجویان به پایان رسید در این هنگام مامور دستشویی با لگد و درحالی که این دانشجو هنوز عریان بود او را از دسشویی به بیرون پرتاب کرد و به وسط جمع دانشجویان انداخت.

یکی از دانشجویان از ناحیه چشم دچار آسیب شده بود. وی به ماموری که نزدیکش بود گفت که چشمش به شدت درد می کند و در حال از دست دادن بینایی خود است اما نه تنها به وی یک پارچه کوچک برای قرار دادن روی چشمش ندادند که بدتر با مشت و لگد بر صورتش کوبیدند. دانشجوی دیگری از ناحیه پا با شکستگی روبرو شده بود به گونه ای که به گوشه ای افتاده بود و نمی توانست حرکت کند، اما حتی به او هم رحم نمی کردند.

حتی آب را از دانشجویان دریغ کردند. برای یک مرتبه که می خواستند به دانشجویان آب بدهند به انها دستور دادند سرهای خود را بالا بگیرند و دهان را باز کنند. سپس به طور ردیفی (دانشجویان در ردیف های پنج نفری پشت سر هم چیده بودند) ظرف آب را برای چند لحظه از بالا روی دهان دانشجویان ریختند. دفعه ی بعد که یکی از فرماندهان برای بازدید امد، گفت" سیرابشان کردید؟ " مامور حاضر گفت بله. سپس به دانشچویی که پایش شکسته بود اشاره کرد و گفت. پس چرا این داره میمیره آب بهشان بدهید" اما فکر می کنید واقعا می خواستند به ما اب بدهند؟ این بار شلنگ آبی آوردند. بچه ها به گمان اینکه می خواهند بهشان اب بدهند به سمت شلنگ رفتند. اما آنچه از شلنگ بیرون آمد آب جوش بود که باعث سوختن لب و دهان دانشجویان شد. با این حال بعضی از دانشجویان از شدت تشنگی آب جوش می خوردند! غذایی که به ما دادند ماکارونی ماسیده ای بود که بدون قاشق در کف دستهایمان ریختند. می گفتند اگر یک رشته روی زمین بیفتد باید از روی زمین بردارید و بخورید. اگر کسی بر نمی داشت با لگد بر سرش می کوبیدند . دانشجویان به زحمت می توانستند دستشان را به دهانشان برسانند. اما از ترس مجبور بودند غذایی که روی زمین می افتاد و با خاکستر و کثافت پوشانده میشد را بردارند و بخورند. همین کار در موقع دادن صبحانه!! تکرار شد . برای صبحانه یک لقمه کوچک نان که وسط آن پنیری قرار داده شده بود به دانشجویان می دادند و می گفتند با بغل دستی خود نصف کنید . نان خشک بود و کوچک در نتیجه هنگام نصف کردن لاجرم خرده های ان روی زمین می ریخت. باید خرده های نان را از لای خاکستر برمیداشتیم و می خوردیم اگر این کار را نمی کردیم با لگد . باتوم بر سرمان می کوبیدند.

یکی دیگر از رفتارهای زشت و کثیف با دانشجویان شکنجه جنسی آنها در منفی چهار وزارت کشور بود که زبان از گفتن و بازگو کردن آن شرم دارد. رفتارهای غیرانسانی و شکنجه آمیز به منفی چهار وزارت کشور محدود نبود. پس از انتقال ما به پلیس امنیت نیز شکنجه جنسی به نوعی انجام شد.
حضور یک روزه ی ما در منفی چهار وزارت کشور، بدترین روز زندگی مان بود که هرگز از ذهن ما پاک نخواهد شد. یکی از ماموران که به محوطه ی زیرزمینی آمده بود، می گفت اینجا از گوانتانامو هم هزاربار بدتر است. الفاظ رکیک و توهین های ناموسی که به ما می کردند، فراموش ناشدنی است. در برخی لحظات واقعا فکر می کردیم که برای همیشه اینجا خواهیم ماند و هیچ کس یه داد ما نخواهد رسید. یکی از رقت بارترین لحظات، زمانی بود که تقریبا بعد از یک ساعتی که در منفی چهار روی زمین غلط داده بودندمان، دور هم جمع مان کردند. در این حال یکی از دانشجویان شروع به گریه کرد و ناگهان همه زدند زیر گریه... .

هنگامی که به پلیس امنیت آوردن مان، رئیس دانشگاه - دکتر رهبر - به همراه یکی از نماینده های مجلس آمده بود. در حالی که خبرنگارانی برای عکس گرفتن از این حرکت افتخارآمیز! رئیس دانشگاه همراهشان بودند، به هر دانشجو یک تیشرت هدیه دادند! تا لباس های پوشیده از خون دانشجویان در معرض دید مردم قرار نگیرد. سوالی که از ذهن همه ما می گذشت این بود که دکتر رهبر در شب حمله کجا بود و چرا هیچ کاری برای جلوگیری از حمله نکرد؟ تلقی عموم دانشجویان این بود که آمدن رهبر به پلیس امنیت هم حرکتی تبلیغی بود، چون اگر به واقع به فکر دانشجویان بود باید در مقابل حمله به کوی دانشگاه مقاومت می کرد... .

آیا قابل تصور است که در کشوری که حکومت آن ادعای اسلامی بودن دارد چنین فجایع و جنایات غیر انسانی ای رخ دهد؟ چه کسی مسئول ایجاد چنین بازداشتگاه وحشتناکی در "وزارت کشور" این مملکت است؟ آیا به راستی وزارت کشور که باید مامن تامین امنیت مردم باشد، شایسته است که به شکنجه گاه دانشجویان بدل گردد؟

به عقیده ما وظیفه تمامی دانشگاهیان است که به عنوان پاسداران حقیقت و محافظان حریم دانشگاه، نسبت به بازرسی حضوری از این شکنجه گاه مخوف اقدام کنند. ما به جای ترحم های ظاهری مسئولان دانشگاه و اهدای تی شرت خواسته ای جز بازدید حضوری اساتید و مسئولان دانشگاه از منفی چهار وزارت کشور نداریم. تا این عزیزان از نزدیک و با چشمان خود ببینند که بدترین و جهنمی ترین روز زندگی تعدادی دانشجوی بیگناه چگونه رقم خورده است.



اخبار روز: www.akhbar-rooz.com


آدينه ۲۹ خرداد ۱٣٨٨ - ۱۹ ژوئن ۲۰۰۹


Saturday, February 20, 2010




پیشنهادی کلیدی برای بهبود روش امتیاز دهی لينکها دربالاترین جهت نیل به دمکراسی ایده ال!

در فرم کنونی امتیازات داده شده به یک لینک تنها مجموع امتیازات مثبت و منفی نمایش داده میشود در حالیکه اگر در کنار علامتهای مثبت و منفی تعداد رای های موافق و مخالف هم نمایش داده شود ارزش واقعی امتیاز بهتر معلوم میشود .

به طور مثال اگر لینکی با امتیاز ۲۵۷ رای را در نظر بگیریم میتوان سه حالت مختلف را برسی کرد :

حالت اول اینکه این لینک ۲۵۷ رای مثبت گرفته و صفر رای منفی ، حالته دوم ۲۷۸ رای مثبت و ۲۱ رای منفی ، و حالت سوم ۴۱۵رای مثبت و ۱۵۸ رای منفی. در هر سه حالت فرم کنونی نمایش امتیاز تنها امتیاز مجموع یعنی ۲۵۷ رو نشون میده در حالی که این سه حالت بطورکلی از یک جنس نیستند وبعضاً تفاوت ماهیتی دارند، چرا؟ جواب خیلی ساده است:

"برای وضوح بیشتر روی تصویر کلیک کنید"

حالت اول موضوعی است که ۲۵۷ نفر بر سر آن موتفق القول هستند و مناقشه ای نیست، حالت دوم حالت متداولی است که موضوعی با ۲۷۸ رای مثبت و تعداد محدودی، ۲۱، نظر مخالف امتیاز ۲۵۷ بدست میاره، در حالیکه حالته سوم حالت بسیار متفاوتی با دو حالت قبل است: در این حالت موضوعی مطرح شده که ۴۱۵ رای موافق داره و این ۴۱۵ نفر تعداد بسیار قابل توجهی هستند اگر چه ۱۵۸ نفر هم رای مخالف دارند و در نهایت امتیاز نهایی باز همون ۲۵۷ میشود.


در این حالت سوم موضوعی مطرح شده است که بسیار جای تآمل دارد که بر خلافه حالت اول که عده ای بر سر موضوعی متفق القول هستند اینجا موضوعی است که هر دو گروه مثبت و منفی زیاد هستند و نظرات هر دو گروه میتواند درست باشد علی رغم اینکه امتیاز نهایی به نفع گروه مثبتها است. در هر صورت اگرگروه
۴۱۵ نفر درست بگویند این موضوع دارای ۴۱۵ رای مثبت است و قابل مقایسه با ۲۵۷ رای مثبت نهایی نیست و اگر ۱۵۸ نفر درست بگویند که هیهات است زیرا ما اصلاً به این ۱۵۸ نفر بهايی نداده ايم و تنها آراء مجموع نهایی ۲۵۷ را نمایش داده ايم.


در نهایت این پیشنهاد یادآور این نکته است که، اصولاً در تحلیل جوامع دموکراتیک در کتابهای جامعه شناسی همواره به این نکته کلیدی اشاره میکنن که دموکراسی در یک جامعه وقتی به ایده ال خودش نزدیک میشه که تقابل افکار وجود داشته باشه، هر چه نظرات مخالف، بیشتر باهم برخورد کنند نتیجه بدست آماده ناشی از رای گیری دموکراتیک به حقیقت نزدیک تر است. یا حتی از زبان پیامبر اکرم هم اینو شنیدیم که میفرماید:

اختلاف فی امتی رحمة (اختلاف در میان پیروان من رحمت است).

Monday, February 15, 2010


شکست دادن کودتا چیان با زور، یا حضور؟


بعد از 22 بهمن احساس نا امیدی تا حدودی در دل سبزها ریشه دوونده و بعضی تحلیلها به این احساس دامن میزنه؛ مثلا در 22 بهمن حل شدن سبزها در حامیان حکومت رو در مقایسه با پیروزی حضور میلونی 25 خرداد شون، یک پس رفت اتلاق میکنند. در حالی که به این نکته کلیدی کمتر توجه میشه که در 22 بهمن هم پیروزی مال سبزها بود چرا که اونهایی که اومدن بیرون و علیرغم اون جو پلیسی وارد معرکه شدن و از جان گذشته پیه کتک خوردن و بازداشت و شکنجه و زندان و حتی اعدام رو به تنشون مالیده بودن همه و همه آنچنان نیرویی داشتند که حکومت نیاز به یک همچین حفاظ امنیتی با یک چنین تعداد نیروی مسلح داشت تا اونا رو کنترل کند. در 25 خرداد مردم هیچ یک از تجاوزات و جنایات کودتاچیان رو ندیده بودند و میلیونی آمدند، ولی 22 بهمن کودتاچیان با همه تهدید‌ها نتونستن نمایشی راحت رو برگزار کنند. مگر یادمون رفته که پیروان امام حسین فقط 72 تا جان برکف موندن و مقاومت کردند؟ حالا ما که خیلی بیشتر از 72 نفر اومدیم جان بر کف و حقیقت جو. چه ناامیدی‌؟! چه حرفی؟! همین الان کافی حکومت اجازه تجمع سبزها رو در یک فضای ارام و بدون سرکوب بده، مطمئناً چندین برابر 25 خرداد سبزها ریشه دادند و حضور پیدا می‌کنند. پس هله نومید نباشی، ناامیدی بی نا امیدی، مهم درس گرفتن از شرایط برای بهتر کردن روش‌هامون هست.


ما باید این رو همیشه تو ذهنمون داشته باشیم که خشونت و زور ما رو بر کودتاچیان پیروز نکرد و نمی‌کنه. بلکه حضور و مقاومت در ابراز خواست حقوق‌مون هست که هشت ماه ما رو سر پا نگه داشته. چون زور تنها حربه اونهاست و اگر ما به اون حربه روی بیاریم، چون اونا تمام امکانات نظامی شهر و پول مملکت رو دارن به راحتی ما رو سرکوب می‌کنند و یه آب هم روش. ما روشمون مقابله نظامی نیست که بخوایم روش مردم رومانی در مقابله با دیکتاتور چاوشسکو رو سمبل خودمون قرار بدیم، ما سبزها روش‌مون اعتراض بی‌خشونت که سمبلش نلسون ماندلاست. ما باید با مخالفت‌های مدنی و اعتراضات مردمی به اهداف‌مون برسیم تا وقتی که رسیدیم بتونیم با همین روشها حفظش کنیم، نه با زور و خشونت و تفنگ. روش ما حضور سبز ماست نه زور سیاه اونها. حضور یعنی اتحاد، حضور یعنی مقاومت، حضور یعنی اعتصابات مردمی، حضور یعنی درخواست آزادی بیان و آزادی زندانیان سیاسی، حضور یعنی درخواست عدالت اجتماعی و خذف تبعیض طبقاتی و بالاخره حضور یعنی درخواست رفراندم.


همه با هم اعتصابات رو شروع کنیم: آزادی، عدالت، رفراندم حکومت.

Wednesday, February 10, 2010

Saturday, February 6, 2010



:شعار برگزیده ۲۲ بهمن

" آزادی، عدالت، رفراندوم حکومت "


همه با هم ۲۲ بهمن






:شعار برگزیده ۲۲ بهمن

" آزادی، عدالت، رفراندوم حکومت "


همه با هم ۲۲ بهمن




نکاتی ساده ولی مهم برای نفوذ گسترده‌تر سبزها در میدان آزادی جهت خنثی سازی فیلم های نمایشی صدا و سیما از حامیان فرمایشی دولت در 22 بهمن:

- از صبح زود همگی حرکت به سمت میدان آزادی برای پر کردن فضای میدان؛

- لزوم سکوت و پرهیز از هرگونه درگیری با نیروهای کودتا برای رسیدن به میدان و اتحاد با همه سبزها؛

- همراه داشتن نشانه‌های سبز و استفاده از آنها در هنگام مناسب که جمع احساس می‌کند و شکستن سکوت و دادن شعارهای مفهومی مانند:


رفراندم! رفراندم! راه نجات مردم،

یا

آزادی، عدالت، رفراندوم حکومت.

با آرزوی آزادی ایران و ایرانیان